جدول جو
جدول جو

معنی تمیز دادن - جستجوی لغت در جدول جو

تمیز دادن
بازشناختن، فرق گذاشتن و تشخیص دادن
تصویری از تمیز دادن
تصویر تمیز دادن
فرهنگ فارسی عمید
تمیز دادن(اِطْ طِ تَ)
فرق دادن و امتیاز و تشخیص دادن و جدا کردن دو چیز مانند هم را از یکدیگر. (ناظم الاطباء). بازشناختن از یکدیگر. شناختن از یکدیگر. فرق کردن. از یکدیگر دانستن. بازدانستن. تمیز کردن. (از یادداشتهای مرحوم دهخدا). رجوع به تمیز و دیگر ترکیبهای آن شود
لغت نامه دهخدا
تمیز دادن
بازشناختن از یکدیگر
تصویری از تمیز دادن
تصویر تمیز دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تمیز دادن
بازشناختن، تشخیص دادن، درک کردن، فهمیدن، متمایز ساختن، امتیاز قایل شدن
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تمیز دادن
لتنظيفٍ
تصویری از تمیز دادن
تصویر تمیز دادن
دیکشنری فارسی به عربی
تمیز دادن
Differentiate
تصویری از تمیز دادن
تصویر تمیز دادن
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تمیز دادن
différencier
تصویری از تمیز دادن
تصویر تمیز دادن
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تمیز دادن
различать
تصویری از تمیز دادن
تصویر تمیز دادن
دیکشنری فارسی به روسی
تمیز دادن
differenzieren
تصویری از تمیز دادن
تصویر تمیز دادن
دیکشنری فارسی به آلمانی
تمیز دادن
розрізняти
تصویری از تمیز دادن
تصویر تمیز دادن
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تمیز دادن
rozróżniać
تصویری از تمیز دادن
تصویر تمیز دادن
دیکشنری فارسی به لهستانی
تمیز دادن
区别
تصویری از تمیز دادن
تصویر تمیز دادن
دیکشنری فارسی به چینی
تمیز دادن
diferenciar
تصویری از تمیز دادن
تصویر تمیز دادن
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تمیز دادن
differenziare
تصویری از تمیز دادن
تصویر تمیز دادن
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تمیز دادن
onderscheiden
تصویری از تمیز دادن
تصویر تمیز دادن
دیکشنری فارسی به هلندی
تمیز دادن
diferenciar
تصویری از تمیز دادن
تصویر تمیز دادن
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تمیز دادن
แยกแยะ
تصویری از تمیز دادن
تصویر تمیز دادن
دیکشنری فارسی به تایلندی
تمیز دادن
تمیز کرنا
تصویری از تمیز دادن
تصویر تمیز دادن
دیکشنری فارسی به اردو
تمیز دادن
পার্থক্য করা
تصویری از تمیز دادن
تصویر تمیز دادن
دیکشنری فارسی به بنگالی
تمیز دادن
kutofautisha
تصویری از تمیز دادن
تصویر تمیز دادن
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تمیز دادن
ayırt etmek
تصویری از تمیز دادن
تصویر تمیز دادن
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تمیز دادن
구별하다
تصویری از تمیز دادن
تصویر تمیز دادن
دیکشنری فارسی به کره ای
تمیز دادن
להבחין
تصویری از تمیز دادن
تصویر تمیز دادن
دیکشنری فارسی به عبری
تمیز دادن
अंतर करना
تصویری از تمیز دادن
تصویر تمیز دادن
دیکشنری فارسی به هندی
تمیز دادن
membedakan
تصویری از تمیز دادن
تصویر تمیز دادن
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تمیز دادن
区別する
تصویری از تمیز دادن
تصویر تمیز دادن
دیکشنری فارسی به ژاپنی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تمیز بودن
تصویر تمیز بودن
پاک و پاکیزه بودن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تمیز کردن
تصویر تمیز کردن
پاک و پاکیزه کردن
فرهنگ فارسی عمید
(اِ فَ دَ)
تمیز کردن. (فرهنگ فارسی معین). بازشناختن، نیروی شناسایی دادن. قوه درک و تشخیص دادن: دانش و حکمت بخشید و ادب و هنر و تمییز داد. (سندبادنامه ص 322)
لغت نامه دهخدا
تصویری از تمیز کردن
تصویر تمیز کردن
فرق کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تکمیل دادن
تصویر تکمیل دادن
کمال دادن، کامل کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تکیه دادن
تصویر تکیه دادن
لمیدن لم دادن یله دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تمشیت دادن
تصویر تمشیت دادن
روان کردن براه انداختن، سر و سامان دادن: تمشیت دادن امور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تعمیم دادن
تصویر تعمیم دادن
شامل همه کردن عمومیت دادن مقابل تخصیص دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تمییز دادن
تصویر تمییز دادن
تمیز دادن، نظیف کردن (جا و مکانی) پاکیزه ساختن
فرهنگ لغت هوشیار